رمان گرگینه ی من
p³⁴
ات : ب...باش
ته : آت کمکم کن(گریه ی بلند)
کوک : آت گوش نده
ات : تهیونگ کجاس؟!
ته : آت خوشگلم من اینجام...
ات : اوک...به راه خودم ادامه دادم و بهش توجه نکردم که از دستم گرفت...چی میخوای؟!
کوک : آت نگران نباش نمیتونه بهت آسیبی برسونه...اون واقعی نیس...
ات : کوک میگف واقعی نیس ...ولی من دستای اونو روی مچ دستم حس میکردم...
کوک : آت میگم توهمه....یکم بلند
ات : ی نفس عمیق کشیدم و رو کردم به بدل ته... چی میخوای ؟
ته : تمام نزار...پیشم بمون...اشک
ات : ببخشید...دستم رو از دسته بدل کشیدم بیرون و دوباره به راهم ادامه دادم که صدای گریه اش همه جارو گرفت...و...ولی من دلم تهیونک خودم رو میخواست نه ی بدلش رو...
کوک : آت ما دقیقا جلوتیم
ات : اومدم...سرعتم رو زیاد کردم که...
ات : ب...باش
ته : آت کمکم کن(گریه ی بلند)
کوک : آت گوش نده
ات : تهیونگ کجاس؟!
ته : آت خوشگلم من اینجام...
ات : اوک...به راه خودم ادامه دادم و بهش توجه نکردم که از دستم گرفت...چی میخوای؟!
کوک : آت نگران نباش نمیتونه بهت آسیبی برسونه...اون واقعی نیس...
ات : کوک میگف واقعی نیس ...ولی من دستای اونو روی مچ دستم حس میکردم...
کوک : آت میگم توهمه....یکم بلند
ات : ی نفس عمیق کشیدم و رو کردم به بدل ته... چی میخوای ؟
ته : تمام نزار...پیشم بمون...اشک
ات : ببخشید...دستم رو از دسته بدل کشیدم بیرون و دوباره به راهم ادامه دادم که صدای گریه اش همه جارو گرفت...و...ولی من دلم تهیونک خودم رو میخواست نه ی بدلش رو...
کوک : آت ما دقیقا جلوتیم
ات : اومدم...سرعتم رو زیاد کردم که...
- ۴.۵k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط